اعتقادی/شبهه112
دلایل تشیع برای امامت و خلافت بلافصل حضرت علی علیهالسلام چیست؟ اهل سنت ولایت را دوستی معنی میکنند.
دلایل عقلی و نقلی بسیار است که در این مختصر فقط به چند نمونهی کوتاه اشاره میشود:
الف – از دلایل عقلی این که محال است خداوند متعال که انبیاء و اوصیایی متعددی برای هدایت انسان فرستاده است، به ناگاه انسان را با یک کتاب رها نموده و هدایتشان را به دست خودشان بسپارد – که این دیگر هدایت نیست! و نیز محال است پیامبری که از چگونگی طهارت تا شهادت و جزئیات حیات اخروی و راه رسیدن خبر داده است، تکلیف مردم را برای بعد از خود تعیین ننموده باشد. با این شیوه هدایت «ابتر» میماند. پس لابد تعیین و تکلیف نموده است، که خطبهی غدیر فقط یک نمونهی آشکار از این تعیین و تکلیف است که در کتب بسیار معتبر اهل سنت نیز ذکر شده و کسی منکر آن نیست.
ب – از دلایل نقلی آن که وقتی خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید که در روز محشر هر انسانی را با امامش محشور میکنم، لابد هر انسانی باید امامی داشته باشد و حتماً دارد. چه امام حق و چه امام باطل و بدیهی است که امام حق را باید خداوند متعال توسط رسولش معرفی نماید، نه این که عدهای دور هم نشسته و تصمیم بگیرند که چه کسی امامشان باشد:
«يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمينِهِ فَأُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتيلاً» (الإسراء،71)
ترجمه: [آن] روز هر گروهى را با پيشواى آنها بخوانيم پس هر كس را كه كتابش به دست راستش داده شده باشد، آنان را بخوانند و [به اندازه] شكاف هسته [خرمايى] بر ايشان ستم نشود.
و وقتی خداوند متعال میفرماید که همه اعمال انسان و نیز آثار آن اعمال را مینویسد و همه چیز را در امام مبین [امام آشکار] جمع میکند، پس لابد باید امامی باشد و بدیهی است که این امام به انتخاب انسان نیست و انسان نمیتواند به خداوند امام، پیشوا و خلیفة الله تحمیل کند:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتى وَ نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ في إِمامٍ مُبينٍ» (یس، 12)
ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آنچه كردهاند و آنچه از آثارشان بعد از مردن بروز مىكند همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم.
ج – در مورد معنی کلمه «ولایت» نیز دقت شود که ادبیات و زبان مقولهای نیست که هر کسی بتواند مطابق هر میل و هدفی که دارد، معنای واژگان را تغییر دهد.
اگر چه کلمهی ولایت معنای دوستی را هم میدهد، اما اگر تنها معنایش این باشد، تمامی آیاتی که خداوند در آن از «ولایت» خود سخن فرموده، تحریف شده و زیر سؤال میرود و اساساً دیگر چیزی از جهانبینی توحیدی و اسلام باقی نمیماند.
واژهی ولایت پر استعمالترین واژه در قرآن کریم میباشد که در 124 مورد به صورت اسم و 112 مورد به صورت فعل آمده است. معنای خود کلمه ولایت: «قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگر است، به صورتی که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد» و راغب در مفردات که از معتبرترین لغتنامههای قرآنی به زبان عربی است مینویسد: «وِلایت به معنی نصرت است اما وَلایت به معنی تصدی و صاحب اختیاریِ یک کار است و گفته شده است که معنی هر دو یکی است و حقیقت آن همان تصدی و صاحب اختیاری است».
اگر معنای واژهی «ولایت» فقط همان دوستی باشد، معنا ندارد که پیامبر اکرم (ص) در یک مراسم پر شکوه و با تشریفات خاص، همهی مردم را جمع نماید و سفارش کند که حاضرین نیز به غایبین بگویند و آن خطبهی مفصل را بخواند که صرفاً دوستی با علی (ع) را توصیه نماید.
د – خطبهی غدیر [که در کتب معتبر اهل سنت ثبت است و منکر ندارد] نیز همین یک جملهی «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» نیست. خطبهای بسیار مفصل و کامل از توحید تا معاد است و بخش مهمی از آن به موضوع «امامت و خلافت» اختصاص یافته و این جملهی معروف به اصطلاح تبلور همهی آن معانی است. ایشان در همین خطبه که میفرمایند دو ثقل برای شما میگذارم، توضیح میدهند که علی و اولاد طیب من از نسل او «ثقل اصغر» و قرآن «ثقل اکبر» است و هر یک از آن دو از دیگری خبر میدهند ... از هم جدا نمیشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند. «الا إنّهم امناء فی خلقه و حُکّامُه فی ارضه» - آگاه باشید که آنان امینان خداوند میان مردم و حاکمان او روی زمین هستند.
آیا این سفارشات یعنی صرفاً «دوستی»؟! یا آن که «امناء و حکام» را نیز چیز دیگری معنا میکنند؟! اگر چه به همین دوستی نیز وفا نکردند.
نظرات شما عزیزان: